۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

ان تصویر.

واژه های تنها ..
 واژه های بی شمار ..
درد های نهان ..
 سکوت ساکن.
تا کدام طلوع وقت است که چشمانت را به اخرین دیدارمان دعوت کنم ؟
 و تا کدام روز فرصت است که بغض های ترکیده ام را در حوض خانه ای قدیمی به دریایی از روزهایی که خالی بودی سرشار کنم ؟
 ان روز میاید ..
ماهی دریای اشکانم می شوی ؟
  ان روز میاید ..
من موج میشم ، رها بر اشک.
  تو ماهی می شوی ، معلق در اشک.
تو شور می شوی ، من سرد.
 رها ، رها از درد.
واژه های تنها ..
 واژه های بی شمار ..
غرق در تنهایی شبتاب ..
   محفوظ از حرف ..
مبهوط از سکوت ماه ..
 راستی، ان ماه ..
ان ماه را به خاطر می اورم.
  و تو ..
دورترین تصویر از اینجا که منم.
  ای ماهی دریای اشک ،
ای دورترین تصویر ..
تا کدام طلوع وقت است که چشمانت را به اخرین دیدارمان دعوت کنم ؟
 - سکوت می کند،

..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر