۱۳۹۲ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

واژه سکوت!

گاهی...
   هیچ حرفی نیست...
پر...
   پر...
پر...لبریز از حرف...
 خالی از واژه...
لبخندهایی که هرروز عادتند...
 هیچ حرفی نیست...
پرترین خالی منم...
  کاش این گناه به دنیا امدن برای هیچکس ارزو نشود...
حتی این لبخند اجباری هم دمی از من نمی زند...
  هیچ حرفی نیست...
   و من سکوت را عبادت می کنم...
. . .
  . . .
. . .

۱۳۹۲ خرداد ۲۷, دوشنبه

در من زاده شدی و من اغاز شدم..
  در من ریشه دواندی و تسلیمت شدم..
حال که گذشتمت...
     من و من تو را سرد نامیدیم و سرد شدی...
حال...

در خواب هایم زیباتری...

۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

افتاب میبارید...

به ارزویت اکتفا کردم....
  به ارزویم اکتفا کردی...
این افتابی که باران هم داشت حال روزهای من است که خندان می گریم...
  و چقدر دستهایم در باران ساده خیس می شوند وقتی دلتنگ میشوم...می بارد خورشید بر من و رنگین کمانت میشوم...
صدای نماز مادربزرگ در گوشم زمزمه ی عشق است وقتی نیست و در گوشم میپیچد...م ی پ ی چ  د... و تو نجوایش می کنی  ای وجودت معنای من...
  ای بودنت معجزه....
     ای سایه ات همراه...
کیستی که اینگونه مرا  به زمزمه ی عشق  نزدیک میکنی؟...
 

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

(_)

هم چنانم من... که تو در فرض اغوشی...
   ان چنان که وجودی بی نشان ارامشم می دهد...
نفس گرم خاطرهای که فراموشیش وقت مرگ است...
 ای کاش افتاب فردا نیاید...نبیند این وجودم را که بیدارتوست...
 سلام ای من...
   سلام ای یاد....
و من بیدارتوام...
   قرارمان اینکه دگرعاشق نشویم...که کسی صدای عشقمان را نشنود....
 اینبار من اغازم را نذر نبودنت میکنم....
 سلام ای من...
    سلام ای یاد...
و من بیدار توام....
 ان چنان که وجودی بی نشان ارامشم می دهد...
ای کاش افتاب فردا نیاید...نبیند این وجود م را که بیدارتوست....
   من عقد ماه امشب میشوم....
ماه زیباتراز نبودن توست....
 

۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

گذر....... .

اشک هایش پشت صدای خوش سازش پنهان بود...
 عاشق بود...
می رقصید...می رقصید...
فریادش سازش بود...
  می چرخید...می چرخید...
عاشق بود...
 عمیق بود...
گرم........................ . . .
کمی گذشت...
        دیگر............. عاشق نبود...
       سرد.................. . . .
اشکش...رقصش...فریادش...چرخشش...
  دیگر..................... برای خودش نبود....