۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

بر ماست!

این تصویر توست...
   که بر ماه هم می تابید...
بر این اوضاع چه کسی دوست داشتن را می داند؟
              حتی این قاصدک نم زده هم دیگر خبری از عشق ندارد...
  سردترین گرماست...
        وقتی همه تنهایم...

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

بی نام!

تنها بودم...
   گذشتم از خیابون هایی که همیشه تنها گذر من بودند...
همراه و رازدار اشک هایی که هیچ وقت گونه هایم را خیس نکرد...
خسته از روزهایی که توشون گیر افتادیم...
  ناخواسته...!
سکوت من...بهترین یار من...
چهره ی خندان دروغ من...
  همچنان صبور...
و من یکبار فریاد زدم و بعد............برای همیشه....در سکوت حل شدم!
  اه....که چقدر اغوش پدر بزرگ و بوسه ی مادر بزرگ لازم است...
هیس!
  بیا باز گریه کن...
    در چهره ای که لبخندش همیشه وفادار بود!

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

:)

ببين من چند تا آهنگ دارم تو زندگيم
كه كارم گير كنه
حتما اينارو گوش ميدم
اگر بهتر نشدم
ميشينم يه فكر اساسي ميكنم
:))
چون قطعا قضيه خيلي جديه...
كه اينا نتونستن حلش كنن
1. سينما پاراديزو تم سانگ
2. گاد فادر تم سانگك
3. متاليكا ناثينگ الس مترز
4. كارمينا بروما
بورانا
ببخشيد
5. چي بود؟
آهان 5 همين دروازه بهشته ونگليزه و
آنلي تايم انيا
و تايتانيك سلن ديون...!




   +سکوت جایگزین ماست...وقتی پرترینیم و حرفی نیست...
درست وقتی انقدر خسته و دل شکسته ای که می فهمی که اگر تاحالا زندگی رو گذروندی فقط عادت کرده بودی...
 این درست لحظه ایه که این موزیک هام ارومت نمیکنه....
  چشماتو می بندی...
دستاتو جلوی چشمات میگیری...
 سردی...
   سرد...
خیلی سرد...
اما...

 همون لحظه...
-
-
-
-
-

بیا و بجنگ...

  یکی دیگه باش!
  
     

    ۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

    منِ بی من!

    تو را شبیه بزرگ ترین ارزوی پاک کودکی دوست دارم...
      شبیه همان روزهای دست نیافتی...
    شبیه شعر...
      شبیه تو...
    عجیب است...این حس...این همان حسی است که نباید درگیرش شد...
      باید فرار کرد...
             اری این ترس مرا پر کرده است...
         ترس دوست داشتن...
     و ترس پایان...
      باور نکن مرا...
    من در شبی که هیچ ستاره ای در اسمان نبود...گذشتم...ازین حس هایی که در پی مرگ من بودند...
       من قول دادم...به فرار از عشق...
    عجیب است...این حس...این همان حسی است که نباید درگیرش شد...
     راستی...!
    این همه وجود (تو) که شعرهایم را پر کرده...چه کسی است؟...
    و شاید من...من نیستم!